-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 14:02
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی! اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی! گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی ! از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی! چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور! چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی! صدای فریادم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:59
یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید......... اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست............. روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار..... ....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:58
آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای: خش خش برگ ها.............................. همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم.....................................
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:55
توراحس میکنم هردم... که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی... من از شوق تماشایت... نگاه از تو نمیگیرم.... تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار.... ولی...افسوس...این رویاست.... تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم.... تو با من مهربان بودی... واین رویا چه زیبا بود.... ولی.... افسوس.... که رویا بود....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:47
اگـر گـفـتـی چـگـونـه مـی شـود مُـرده ای را زنـده کـرد ؟! فـرض کـن مـن مُـرده ام، حـالا بـخـنـد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:46
کودک درونم هرچند بازیگوش باشد با احساس کسی بازی نمیکند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:45
خداوندا! اراده ام را به زمان کودکی بازگردان همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:43
ا ینجا زمین است… به زمینت می کوبند… سر پول عشقت را می فروشند… به خیانت می گویند تفکر اروپایی… اگر عاشق باشی فکر می کنند احمقی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:42
حافظه ی آدمهای غمگین قویست می دانند کجای آن روز مردند….
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:37
پــــای رفتــه را میتــوان برگــرداند امـــا دل رفــته راهـــــرگــز
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:25
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:23
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:22
چقدر پیش تو اروم میشه دنیا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:16
برگـَـــرد.. یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی.. نمی خواهم عُــمری به این امید باشَـــ ـــ ـم که برای بُردنَش بر می گردی .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:15
لبهایت به جان دیگری افتاده، درد هایت به جان من..!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:13
بیا تمامش کنیم…. همه چیز را…. که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن…. نگران نباش…. قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد… اما فراموشم کن….. بخند… تو که مقصر نبودی… من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم… میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟ گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است…. بیا به هم نرسیم…!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:11
بی حس شده ام از درد ! از بغــض ! فقط گاهـی خـط ِ اشکی… میسـوزانـد صـورتـم را.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:09
قلبت را آنقدر از عاطفه لبریز کن که اگر روزی افتاد و شکست همه جا عطر گل یاس پراکنده شود
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:00
هیس… حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام…بگو کسی حرفی نزند… بگذار لحظه ای آرام بگیرم…
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:58
ب ه شوخی بهش گفتم نمی خوامت! خندید و رفت! تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:57
من از چشمات دل کندم با اینکه زندگیم بودی میدونستم یه روزی میری ولی نه به همین زودی من از رویات خط خوردم من از چشمه تو افتادم چقد اسون دل کندی چه راحت بردی از یادم به دنیای تو وابستم ولی رد میشیم از حسم باید باور کنم رفتی؟ میدونم اخره قصه ست.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:54
بی تو هر کاری گریستن است حتی خندیدن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:48
بی تو هر کاری گریستن است حتی خندیدن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:48
دیریست اسیرم اسیر انتظار اسیر دلواپسی اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:47
تلخی قصه اونجاست که وقتی دلم سوخت دلش خنک شد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:47
گاهی هم باید چشم ها را بست تا او که نیست شاید بیاید در خواب
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:44
میگی گل رو دوست داری ولی میچینیش… میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش… میگی پرنده رو دوست داری ولی تو قفس میندازیش… چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفند 1394 14:14
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفند 1394 14:13
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفند 1394 14:13