چشم های خیس من

تو را من چشم در راهم...

چشم های خیس من

تو را من چشم در راهم...

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند  جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!

 

یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید.........


 اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست.............


روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار.....


....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!!


آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد


  رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای:


               خش خش برگ ها..............................


  همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:


              دوستت دارم.....................................


توراحس میکنم هردم...



که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...



من از شوق تماشایت...



نگاه از تو نمیگیرم....



تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....



ولی...افسوس...این رویاست....



تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....



تو با من مهربان بودی...



واین رویا چه زیبا بود....



ولی.... افسوس.... که رویا بود....

اگـر گـفـتـی چـگـونـه مـی شـود مُـرده ای را زنـده کـرد ؟! فـرض کـن مـن مُـرده ام، حـالا بـخـنـد