چشم های خیس من

تو را من چشم در راهم...

چشم های خیس من

تو را من چشم در راهم...

درد دارد وقتــی؛

همــه چیـــز را میدانــی و

فکــ ـر می کُنـنـد نمیدانی

و غصه می خــ ــوری

که میدانی و

می خنـــدند که نمـــی دانی....

آدم هیچ وقت نمیداند در دل بغل دستی اش چه میگذرد؛

شادی و بیخیالی یا یک عالم زخم و شکستگی؟

یادت باشد ممکن است "امید" تنها چیزی باشد که برای بعضی ها مانده؛

مواظب باش این آخرین کورسو را از دیگران نگیری.

من غرورم را به راحتی بدست نیاوردم!


که هر وقت دلت خواست خردش کنی


غرور من اگر بشکند،


با تکه هایش شاهرگ زندگی تو را نیز خواهد زد...!

دختربچه : دوست دارم …

پسربچه : مثل آدم بزرگا ؟

دختربچه : نه !!! راستکی

غمگینم...


مانند جوانی که لحظه ی اعدام به گریه ی مادرش میخندید...!

خاطرش آمد که به او گفته بود خنده ات آرامم میکند پسرم..