چشم های خیس من

تو را من چشم در راهم...

چشم های خیس من

تو را من چشم در راهم...

آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد


  رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای:


               خش خش برگ ها..............................


  همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:


              دوستت دارم.....................................


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.